ღღღ فانوس دلهای دریایی ღღღ این وبلاگ (فانوس )فقط برای نورانی کردن دلهای دریایی شما دوستان می باشد و جنبه دیگری ندارد.
| ||
|
مرد ایرانی به همراه پسر دبستانیش به اروپا سفر کرده بودن.اونا وقتی داشتن تو پیاده رو قدم میزدن پسر دید که یک ماشین وقتی میخواست از چهار راه عبور کنه چراغ قرمز شد و اون با اینکه هیچ ماشین وعابری سد راهش نبود سر جاش توقف کرد و منتظر سبز شدن چراغ شد. پسر با دیدن این صحنه از پدرش پرسید:بابا چرا اون ماشین وایستاد و رد نشد؟!! پدرش جواب داد:پسرم اون آقا قانون رو رعایت کرد. پسر بلافاصله پرسید بابا قانون چیه؟ همونیه که تو کشور ما تو کتاباست؟ پدرش کمی مکث کرد و گفت: آره بابا قانون همونیه که تو کشور ما فقط تو کتابهاست!! سلام دوستاي گلم.امروز امروز تو اين پست جديدم يكي از آهنگهاي زيبا و احساسي از اميرتتلو رو آوردم كه ريميكس الو1 هست واسمش الو2 هست و رپش رو هم خود داداش امير ميخونه.پيشنهاد ميكنم حتما دانلودش كنين از اين به بعد سعي ميكنم آهنگاي رپ جديد رو تو وبم بزارم كه يه جورايي تو مطالبم تنوع ايجاد كنم.
دانلود با حجم 600kb اميرحسين مقصودلو معروف به اميرتتلو 10 سالي هست كه ميخونه و از رپرهاي پر طرفدار به حساب مياد. اوايلش ازش خوشم نميومد و فك ميكردم از اين بچه قرتي هاست كه رو بدنشون تتو ميكنن و گوشواره ميبندن تا خود نمايي كنن ولي وقتي كارشو دنبال كردم كم كم عاشقش شدم و الان از طرفدارهاي پر و پا قرصشم و از نظر من بهترين خواننده و رپر فارس هست.تتلو كارهاش بيشتر احساسيه و 6و8 هم ميخونه گه هميشه تركهاش و موزيك ويدئو هاش دلنشين وزيبا بوده..به خصوص اونهايي رو كه تو T&T باتهي ويا اونايهايي رو كه با رضايا طومه و2AFM خونده در آينده سعي ميكنم ترانه هاي جديد و قشنگي از تتلو بيارم وبذارم تو وب ولي يه متني هست كه در د ودل تتلو با طرفداراشه كه تازه پيداش كردم و براتون ميذارمش.خوندنش خالي از لطف نيست خوب یکم دردو دل دارم تا آخرش بشینید بخونید لطفا ... روز جمعه که میشه دلم بدجوری میگیره یاد آلبومی میافتم که چند سال زحمتشو کشیدم(زیر همکف) شب و روزمو گذاشتم پاش اونوقت خیلی راحت شرکت EMA و آقای احسان آذیش پولشو بالا کشید و يه قرونشم نداد...یاد داداشی میافتم که چندین سال زحمتشو کشیدم تا بشه یه خواننده قوی همه چیزو یادش دادم وقتی به هدفش رسید دیگه حال منم نمیپرسه(اردلان طعمه) ... یاد رفیقی میافتم که غمو غصه هاش واسه من بود سگ دوش و تبلیغاتش پای من بود بعد تا شد کارگردان و معروف شد مارو یادش رفت(سعيد اس جي)... یاد اون کسائی میفتم که با آهنگات تو غمشون گریه میکنن تو شادیشون میرقصن بعد که یه جا میبیننت میان میگن تو اسمت چی بود ؟؟؟؟ یاد اون روزایی میافتم که واقعا پول نداشتم پیشنهاد میشد برم تو عروسی بخونم ولی با بی پولی میساختم و نمیرفتم بعد میومدم میدیدم زیر عکسم کامنت گذاشتن خالتور ... یاد رفیقأیی میفتم که فقط دنبال اینن که باهات عکس بگیرن بزارن تو صفحهٔ فیس بوک ... یاد کنسرتی میافتم که خواننده پیشکسوتمون عوض اینکه بیاد کمک کنه به من که تازه داشتم پا میگرفتم اومد گفت عکس این بچه قرتی و پاک کنین وگرنه من نمیخونم ...یاد دوبی میفتم و غربتو تنهأییو گرماش و اتفاقهای بعد از برگشتن به ایران و یاد زندان.... یاد بابا میفتم که رفت ...یاد جوونی و سوپر مارکت و جنس بردن در خونه اینو اون ...یاد ویدئو هایی که هم باید زحمتشو بکشی هم باید خرجش کنی یه قرون که ازش در نمیاد هیچ تازه شبکه هم پخششون نمیکنه چون توش مدل دختر نداره و لوس آنجلسی نیست ...یاد آهنگ هایی که خوندم هم شعرش هم ملودیش هم خرجش هم بدبختیش همش پای خودم بود بعد بخاطر پخش شدن تو شبکه آرمه آونگ زدم روش ..... یاد کنسرت مجانی واسه درومدن ویزا ...یاد اونایی که هیچ کودوم از اینرو نمیدوننو مسیج میدان برو بابا بچه سوسول با اون گوشوارهات ...یاد خیلی چیزی دیگه که روم نمیشه بگم ...روز جمعه ۱۰ِ صبح تازه بیدار شدم از خواب و میبینم عجب دنیای نامردیه بعد همهٔ اینا هنوز هیچی متعلق به خودم نیست آره به قول داداش تتل واقعا دنياي نامرديه وقتي تو كشور خودت با اينكه طرفدارهاي زيادي داري نميتوني بخوني وبايد حتما از وطنت آواره بشي...چون رپ غير مجازه ولي آيا چهره واقعي رپ اينه؟ وقتي تو كشوري هستي كه هفت هزار سال از عمرش ميگذره چرا بايد بازم بري از فرهنگ هاي غربي و شيوه ي رپ اونا الگو برداري كني؟اونايي كه رپو به كثافت ميكشن و فك ميكنن رپ مال باباشونه مث ساسي گوركن و هيچكس كه رپ رو جنگ ميدونن اما در بين اونا رپرهايي هم هست كه پاك و خوش قلبن و درد جامعه درد اوناست مثل ياس كه با اينكه همه دوستش دارن و رپش به دل ميشينه بازم بهش مجوز نميدن و بايد تو زيرزمين بخونه چون سبكش رپه...اينا نامردي دنيا نيست نتونيم حق انتخاب داشته باشيم؟ زنم با صدای بلندی گفت : تا کی میخوای سرتو توی اون روزنامه فرو کنی ؟ میشه بیای و به دختر جونت بگی غذاشو بخوره ؟ روزنامه را به کناری انداختم و بسوی آنها رفتم . تنها دخترم آوا به نظر وحشت زده می آمد و اشک در چشمهایش پر شده بود . ظرفی پر از شیر برنج در مقابلش قرار داشت ، آوا دختری زیبا و برای سن خود بسیار باهوش بود ! گلویم رو صاف کردم و ظرف را برداشتم و گفتم : چرا چندتا قاشق گنده نمی خوری ؟ فقط بخاطر بابا عزیزم ! آوا کمی نرمش نشان داد و با پشت دست اشکهایش را پاک کرد و گفت : باشه بابا ، می خورم ، نه فقط چند قاشق ، همشو می خوردم ولی شما باید … آوا مکث کرد !!! بابا ، اگر من تمام این شیر برنج رو بخورم ، هرچی خواستم بهم میدی ؟ دست کوچک دخترم رو که بطرف من دراز شده بود گرفتم و گفتم ، قول میدم ، بعد باهاش دست دادم و تعهد کردم ! ناگهان مضطرب شدم و گفتم : آوا ، عزیزم ، نباید برای خریدن کامپیوتر یا یک چیز گران قیمت اصرار کنی ! بابا از اینجور پولها نداره ! باشه ؟ گفتم : آوا ! عزیزم ، چرا یک چیز دیگه نمی خوای ؟ ما از دیدن سر تیغ خورده تو غمگین میشیم . خواهش می کنم ، عزیزم ، چرا سعی نمی کنی احساس ما رو بفهمی ؟ اشکم، ولـی بـه پـای عـزیـزان چـکیده ام
اون روزها که تنها بودی قایق تو شکسته بود فانوس دریاییت شدم گذشتم از هر هوسی اما بجاش تو بد شدی به من یه پشت پا زدی اون روزها که تو جنگلها بین درختهای بزرگ گذشتم ازجون خودم باتیکه پاره های من موفقيت در 4 سالگي يعني خيس نكردن شلوار سخت آشفته و غمگین بودم. دست کم میگیرند درس و مشق خود را. تا بترسند از من و حسابی ببرند. مشق ها را بگذارید جلو، زود، معطل نکنید! بر سرش داد زدم. این طرف، آنطرف، نیمکتش را می گشت تو کجایی بچه؟؟؟ بله آقا، اینجاهمچنان می لرزید .پاک تنبل شده ای بچه بد ”به خدا دفتر من گم شده آقا، همه شاهد هستند”ما نوشتیم آقا ” او تقلا می کرد چون نگاهش کردم ناله سختی کرد. هق هقی کرد و سپس ساکت شد. ناگهان حمدالله، درکنارم خم شد زیر یک میز،کنار دیوار ، دفتری پیدا کرد. چون نگاهش کردم، عالی و خوش خط بود غرق در شرم و خجالت گشتم جای آن چوب ستم، بر دلم آتش زد سرخی گونه او، به کبودی گروید. شکوه ای یا گله ای، یا که دعوا شاید سخت در اندیشه ی آنان بودم پدرش بعدِ سلام، گفت : لطفی بکنید، و حسن را بسپارید به ما” گفت : این خنگ خدا وقتی از مدرسه برمی گشته به زمین افتاده بچه ی سر به هوا، یا که دعوا کرده قصه ای ساخته است زیر ابرو و کنار چشمش، متورم شده است درد سختی دارد، می بریمش دکتر با اجازه آقا. منه معلم شرمنده شاگرد بودم لیک آن کودک خرد و کوچک این چنین درس بزرگی می داد بی کتاب و دفتر. به پدر نیز نگفت آنچه من از سر خشم، به سرش آوردم عیب کار از خود من بود و نمی دانستم من از آن روز معلم شده ام . با محبت شاید، گره ای بگشایم با خشونت هرگز... اولین روش موثر برای قبولی اینه که به من اعتماد داشته باشین یادتون باشه اسم موسسه من اینه( کانون فرهنگی هنری غیرانتفاعی مردمی با تضمین بعدا شما پولمو کامل بده اصلا قابل نداره ) یک زوج انگلیسی در اوایل 60 سالگی، در یک رستوران کوچیک رمانتیک سی و پنجمین سالگرد ازدواجشان را جشن گرفته بودن. ناگهان یک پری کوچولوِ قشنگ سر میزشون ظاهر شد و گفت:چون شما زوجی اینچنین مثال زدنی هستین و درتمام این مدت به هم وفادارموندین ،هر کدومتون می تونین یک آرزو بکنین. پری چوب جادووییش رو تکون داد و ...اجی مجی لا ترجی دو تا بلیط برای خطوط مسافربری جدید و شیک QM2 دردستش ظاهر شد. حالا نوبت آقا بود، چند لحظه با خودش فکر کرد و گفت: باید یه جوری از شر زن پیرم خلاص بشم باید یه دختر خوشگل گیرم بیاد و بعد با کمال پر رویی گفت : خب، این خیلی رمانتیکه ولی چنین موقعیتی فقط یک بار در زندگی آدم اتفاق می افته ، بنابر این، خیلی متاسفم عزیزم ولی آرزوی من اینه که همسری 30 سال جوانتر از خودم داشته باشم. خانم و پری واقعا نا امید شده بودن ولی آرزو، آرزوه دیگه پری چوب جادوییش و چرخوند و.........اجی مجی لا ترجی و آقا 92 ساله شد! خانمش تا چشمش به صورت پر از چروک و دستان لرزان همسر پیرش افتاد از جاش بلافاصله بلند شد و گفت تو دیگه همسر من نیستی پیرمرد !! مرد با چشمانی گریان بدنبال همسرش با پشتی خمیده می دوید و می گفت : من عاشقتم !!! حتما پیرمرد این جمله رو نشنیده بود که : مردی که همسرش را به درشتی بیرون می کند ، به اشک به دنبالش خواهد دوید . |
|
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |